اگر با جوانان حرف نزنیم، وضعیت حجاب از این هم بدتر خواهد شد/ می‌گفتند جای طلبه‌ها ساحل نیست؛ اما برای تبلیغ نوآورانه، دل به دریا زدیم فیلم

آقا چقدر باید به ما تذکر بدهند؟ ما داریم کم می‌گذاریم. باید بیش‌تر از اینها تلاش کنیم، باید بیش‌تر از اینها با جوانان حرف بزنیم. گاهی می‌بینم در همین قصه بدحجابی، نهادهای فرهنگی و تبلیغی، نامه اعتراضی منتشر می‌کنند! آنها که بودجه و امکانات در اختیار داشته‌اند، امروز نه مطالبه‌گر بلکه باید پاسخ‌گو باشند. مردم می‌گویند: خسته نباشید. شما بفرمایید در این 40 ـ 30 سال در زمینه حجاب چه کرده‌اید؟

گروه جامعه خبر ساز- مریم شریفی: امیرالمومنین(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «کسی که خودی‌ها او را رها کنند، غریبه‌ها سراغش می‌روند». ما نوجوانان و جوانان را رها می‌کنیم، با آن‌ها حرف نمی‌زنیم، گفت‌وگوی قشنگ نداریم، حوصله نداریم، وقت نمی‌گذاریم که متناسب با ادبیات روز، محتوا تولید کنیم و... خب نتیجه، همین می‌شود که می‌بینید. دیگران حرف‌های آنها را گوش می‌دهند و جذبشان می‌کنند. اگر به این شیوه ادامه دهیم، بدتر از این هم می‌شود...» صحبت از وضعیت امروز جامعه و چالش بی‌حجابی که به میان می‌آید، داغ دل طلبه جوان مازندرانی تازه می‌شود از بی‌برنامگی‌ها و بی‌عملی‌های برخی مسئولیت‌داران و بودجه‌داران عرصه تبلیغ و فرهنگ. همان‌هایی که نه‌تنها خودشان درکی از تغییر زمانه ندارند و قدمی برای نوآوری در زمینه تبلیغ دین به نسل جدید برنمی‌دارند بلکه از کوچک‌ترین حمایتی هم از فعالان داوطلب در این عرصه دریغ می‌کنند. همان‌ها که با قصور خود، بانی وضعیت موجود حجاب و نابسامانی‌های فرهنگی هستند اما نامه اعتراضی منتشر می‌کنند و در مقام مطالبه‌گر ظاهر می‌شوند!

در روزهایی که وضعیت حجاب بخشی از دختران و بانوان جامعه به دغدغه خانواده‌های اصیل ایرانی تبدیل شده، به سراغ حجت‌الاسلام «سید مرتضی پورعلی»، مدیرعامل مجموعه فرهنگی تبلیغی «بقیة الله (عج)» رفتیم تا ضمن بازخوانی تجربیات جذابش در مسیر تبلیغ نوآورانه دین در سواحل شمالی کشور، برایمان هم از کرده‌ها و ناکرده‌هایی بگوید که جامعه ما را به اینجا رسانده و هم برای نجات از این وضعیت، راهکار پیش پایمان بگذارد.

*اهمیت کارهای فرهنگی خلاقانه برای معرفی جذاب دین به خانواده‌ها به‌ویژه نسل جدید، امروز و بعد از ماجراهای مربوط به قضیه حجاب، دیگر برای همه روشن شده است. اما شما و دوستان‌تان در مجموعه فرهنگی تبلیغی بقیة‌الله (عج) خیلی زودتر به ضرورت تجدیدنظر در شیوه‌های تبلیغ دین پی برده بودید و از سال‌ها قبل با ایده جالب «تبلیغ در سواحل» وارد این عرصه شدید. برای شروع بحث، برگردیم به ۸ سال قبل و برایمان بگویید جرقه این شیوه تبلیغی مبتکرانه چطور و چه زمانی در ذهن شما زده شد.

- ببینید، دنیای امروز با شتاب در حال پیشرفت است و هفته‌به‌هفته، روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت، همه‌چیز را در حال تغییر می‌بینید. برای مثال، در جام جهانی اخیر، توپ‌هایی در بازی‌ها به کار گرفته شد که ۴۰ سنسور رویشان نصب بود و مثلاً می‌توانست تشخیص دهد توپی که گل شده، با ضربه سر کدام بازیکن وارد دروازه شده. درواقع همه‌چیز عوض شده است. کافی است به تفاوت بازی‌های کودکی خودمان و PS5 و Xbox که بچه‌ها با آن بازی می‌کنند، نگاه کنیم. بچه‌ها الان با موبایل و فضای مجازی آشنا هستند. همین گوشی تلفن همراه که دست ماست، هرکدام از نرم‌افزارها و برنامه‌هایی که روی آن نصب شده، هر چند وقت یک بار به ما پیام می‌دهد که به‌روزش کنیم، آپدیتش کنیم. آپدیت نکنیم چه می‌شود؟ از کار می‌افتد. همین نرم‌افزارهای راهنمای مسیر را که مدتی به‌روزرسانی نمی‌کنید، گاه می‌بینید مسیر را اشتباهی به شما نشان می‌دهد. حالا این مقدمه را گفتم که چه بگویم؟ می‌خواهم بگویم وقتی دنیا اینطور در حال تغییر است، همه‌چیز روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت دارد به‌روز می‌شود، دین را باید چه کار کنیم؟ باید با همان سبک و سیاق گذشته، دین را به نسل جدید معرفی کنیم؟ یا معرفی و تبلیغ دین هم نیاز به به‌روزرسانی دارد؟

حجت‌الاسلام «سید مرتضی پورعلی»، مدیرعامل موسسه فرهنگی تبلیغی «بقیة الله (عج)»

اجازه بدهید همین‌جا به یک سؤال و شبهه پاسخ بدهم. ما هر نرم‌افزار، برنامه یا اپلیکیشنی را که به‌روزرسانی می‌کنیم، به این معنی نیست که بخواهیم آن را تغییر دهیم یا خرابش کنیم. مثلاً وقتی ایتا را به‌روزرسانی می‌کنیم، اینطور نیست که دیگر نتوانیم از طریق آن به دیگران پیام بدهیم. بلکه اتفاقاً می‌خواهیم با به‌روزرسانی، متناسب با پیشرفت‌های روز، قابلیت این اپلیکیشن را ارتقا دهیم. حالا منظور از به‌روزرسانی دین، این نیست که ما بخواهیم حرامی را حلال یا حلالی را حرام کنیم. مثلاً بگوییم: بله ما می‌خواهیم دین را به‌روزرسانی کنیم، پس دیگر نماز نخوانید! روزه نگیرید! نه. اینطور نیست. در به‌روزرسانی، اصل حفظ می‌شود و گزینه‌ها، گفتمان یا ادبیات جدیدی به آن اضافه می‌شود. یعنی آن برنامه مسیریاب گوشی از بین نمی‌رود بلکه به‌روزرسانی‌اش می‌کنیم که بتواند با شرایط روز و تغییرات شهر و خیابان‌ها پیش برود و ما را به مسیر اشتباه هدایت نکند.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «کسی که عالِم به زمان خودش باشد، شبهات بر او غلبه نمی‌کند.» یعنی کسی که به‌روز باشد و بفهمد در اطرافش چه اتفاقی دارد رقم می‌خورد، گرفتار شبهات نمی‌شود. متأسفانه در جامعه ما در زمینه معرفی دین، جای این به‌روزرسانی، خالی است. بر این اساس، ما با دوستان‌مان در مجموعه فرهنگی تبلیغی بقیة‌الله (عج) از سال ۱۳۹۴ تصمیم گرفتیم در زمینه تبلیغ دین، یک اتفاق جدید و یک ادبیات جدید را رقم بزنیم و با یک گفتمان نو، دین را به نسل جدید معرفی کنیم. اینطور بود که ایده تبلیغ دین در سواحل شمال کشور را ارائه و اجرا کردیم.

*همیشه در مقابل هر تغییری، مقاومت‌هایی صورت می‌گیرد. وقتی این تغییر و نوآوری در زمینه امور اعتقادی و مذهبی باشد، مخالفت‌ها و مقاومت‌ها، شدیدتر خواهد بود. وقتی تصمیم گرفتید ساحل دریا را به‌عنوان فضای تبلیغ انتخاب کنید، با چه مقاومت‌هایی مواجه شدید و چطور این موانع را از سر راه برداشتید؟

- یادم می‌آید وقتی در قم بودیم، اوایل که نرم‌افزارهای تماس تصویری به گوشی‌های هوشمند اضافه شده بود، در مسیر منزل تا فیضیه، بحث روز در اتوبوس این بود که: این تماس تصویری، حرام است یا حلال؟! برخی حتی این سؤال را به دفتر مراجع رساندند و البته مراجع هم آن زمان، پاسخ‌های خوبی دادند. یعنی در بدو مواجهه با تماس تصویری، بعضی‌ها با آن مقابله کردند اما در زمان کرونا دیدیم که همه کلاس‌ها، برنامه‌ها و همه جلسات ما در دانشگاه و حوزه، با همین نرم‌افزارها و برنامه‌های جدید، به صورت آنلاین و مجازی برگزار شد. مثال دیگری بزنم. شهید مطهری در یکی از کتاب‌هایش نقل می‌کند که وقتی بلندگو آمده بود، یک عده در مقابل اینکه علما و خطبای دین در مجالس درس یا مجالس وعظ و منبرشان از بلندگو استفاده کنند، موضع می‌گرفتند! شهید مطهری می‌گوید: «این بلندگو چه ایرادی دارد؟»

بنابراین این مقاومت‌ها در مقابل تغییرات، طبیعی است. ما وقتی کار تبلیغی‌مان در سواحل را شروع کردیم، مخالفت‌ها تا جایی پیش رفت که علیه ما مقاله نوشته شد و خبرگزاری‌ها در نقد حرکت ما، قلم زدند که: این چه افتضاحی است؟ شما طلبه‌ها کنار ساحل چه کار می‌کنید؟! و... اما حالا بعد از ۷، ۸ سال، یک عده آمده‌اند به ما می‌گویند: «شما کار خوبی انجام می‌دادید. ای کاش ما هم در این سال‌ها در سواحل و پارک‌ها و تفرج‌گاه‌ها حضور پیدا می‌کردیم تا امروز شاهد این بدحجابی‌ها و بی‌حجابی‌ها نباشیم.» در هر صورت، ما یک کار جدید را شروع کردیم و آنچه باعث شد با وجود تمام مخالفت‌ها، حالمان خوب باشد، پشیمان نشویم و همچنان تا به امروز، باصلابت و باانرژی دنبال این‌جور برنامه‌ها باشیم، این بود که وقتی در سواحل و تفرج‌گاه‌ها بین مردم می‌رفتیم و کار تبلیغی انجام می‌دادیم، می‌دیدیم آنها از کار ما رضایت دارند، تغییر را در حال و هوای مردم حس می‌کردیم. یعنی می‌دیدیم با همین برنامه ما، یک نفر با دین آشنا می‌شود، یک نفر با خدا و پیغمبر آشنا می‌شود و...

*حاج‌آقا! اجازه بدهید اینجا ما خودمان را به جای آن افراد بگذاریم و از شما بپرسیم: چرا ساحل؟ چرا جنگل؟ چرا تفرج‌گاه‌ها؟ امروز تقریباً همه متوجه شده‌اند که در معرفی دین به نسل جدید، چقدر این نقاط هدف، مهم هستند. اما شما آن زمان چطور دست گذاشتید روی فضاهایی که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد؟

- واقعاً لطف خدا و اهل‌بیت(ع) بود که این ایده را به ذهن ما انداختند. اما بسترش از کجا آماده بود؟ ما در زمینه تبلیغ دین، واقعاً از یک‌چیز رنج می‌بردیم. ببینید، همین الان ماه رمضان است. سؤال من این است که چند درصد مخاطبان ما، پای منبرهای ما در مساجد هستند؟ البته خود من هم در تهران، امام جماعت مسجد هستم و هم روزها و هم شب‌ها، سخنرانی دارم و این کار هم باید ادامه پیدا کند. اما سؤال این است که چند درصد مخاطبان ما، به مسجد می‌آیند و پای منبر ما می‌نشینند؟ این درصدی هم که هستند، آیا ما اینها را دعوت کردیم و آوردیم؟ یعنی اصلاً کار تبلیغی داریم برای اینها انجام می‌دهیم؟ مثلاً اگر ما نیاییم و حرف نزنیم، آیا این‌ها مشکلی با اسلام و قرآن و خدا و پیغمبر خواهند داشت؟... ما یک جمله معروفی را با دوستان همیشه تکرار می‌کردیم؛ «جاهایی که مردم هستند، ما نیستیم و جاهایی که ما هستیم، مردم نیستند!» نمی‌خواهم بگویم این به آن معناست که مردم خدای‌نکرده بی‌دین شده‌اند یا بگوییم مسجدهای ما خلوت شده، پس مردم دین ندارند. نه. اینطور نیست. این به این معناست که مدل دین‌داری، عوض شده است. با این توضیحات، ما در اماکن تفریحی ازجمله سواحل، پارک‌ها و تفرج‌گاه‌ها، جای خالی خودمان را حس کردیم؛ همچنان که الان هم حس می‌شود.

ببینید، فقط گیلان و مازندران ۵۰ نقطه پرتردد ساحلی دارند. جنوب کشور هم نزدیک به ۴۰ نقطه پرتردد ساحلی دارد. یعنی فقط حدود ۸۰، ۹۰ نقطه پرتردد ساحلی داریم؛ غیر از جنگل، پارک، بوستان‌ها و کوه‌ها. حالا سؤال من این است: این‌همه جمعیت در سواحل حضور دارند. ما چند درصد آنجا حضور داریم و چه برنامه فرهنگی و تبلیغی برای این جمعیت داریم؟ مخاطبی که این مصاحبه ما را می‌خواند، خودش پاسخ بدهد. بنابراین با این نگاه، ما دل و جسم و فکرمان را به دریا زدیم و رفتیم از این مکان بکر و ناب برای کار تبلیغی استفاده کردیم.

*واکنش مخاطبان حاضر در ساحل چه بود؟ تعجب کردند؟ موضع گرفتند؟ یا نه از همان اول، شما حس کردید این حرکت‌ها واقعاً خواهان دارد؟

- ما هیچ‌وقت مردم را خوب نشناختیم. البته آقا، خوب مردم را شناخته‌اند؛ یعنی در حساس‌ترین و چالشی‌ترین شرایط هم، آقا می‌گویند: «این جوان ما، این دل، متعلق به این جبهه است، متعلق به این نظام است.» آقا، بچه‌ها و جوان‌های ما را خوب شناخته، امثال ما نشناختیم. ما همان موقع فکر می‌کردیم سواحل، ام‌الفساد است. سواحل، فلان و بهمان است و هرکسی می‌رود آنجا... اصلاً یکی از دلایلی که به ما می‌گفتند چرا می‌روید آنجا، این بود که معتقد بودند آنجا فساد است، بدحجابی است، می‌گفتند توی طلبه آنجا چه‌کار می‌کنی؟! اما ما مردم را خوب نشناختیم. ما ابتدا فکر می‌کردیم اگر برویم در ساحل، کار نمی‌گیرد. می‌گفتیم جای دین در مسجد، هیئت و امامزاده‌هاست. مگر در جایی مثل ساحل، دین وجود دارد؟ آنجا مگر مؤمن پیدا می‌شود؟ اما وقتی رفتیم، دیدیم میان آنچه در واقعیت سواحل اتفاق می‌افتد با آنچه ما فکر می‌کردیم، تفاوت از زمین تا آسمان است.

*نماز جماعت در ساحل بابلسر

یک خاطره به ذهنم رسید. مسابقه سیب‌خوری زوج‌های جوان، یکی از برنامه‌های شادی بود که در کنار ساحل برگزار می‌کردیم. یک روز وقتی داوطلب خواستیم، همان‌هایی که فکر نمی‌کردیم دست بلند کردند؛ یک آقا با دستان خال‌کوبی‌شده و همسرش که ظاهر نامناسبی داشت. می‌شد بگوییم اگر خانم حجابش را رعایت نکند، از شرکت دادنتان در مسابقه معذوریم. نتیجه این می‌شد که آنها با دلخوری می‌رفتند و شاید دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمی‌کردند. اما ما از حضورشان در مسابقه استقبال کردیم. آن روز هم طبق روال، برنامه ما به اذان و نماز جماعت متصل شد. بعد از پایان نماز، آن خانم و آقای جوان پیش من آمدند و گفتند: «دمتون گرم حاج آقا. خیلی باحالید. خوب مخ ما را کار گرفتید! هم مسابقه برگزار کردید، هم نماز جماعت...» بعد هم، مبلغی پول دادند و گفتند: «با این پول برای نماز جماعت، مُهر بخرید.» زیرانداز خودشان را هم به من دادند و گفتند: «پیش خودتان بماند برای نماز جماعت‌های بعدی.»

*جالب بود...

- در ایام نوروز امسال هم، ۱۰ شب در رامسر برنامه داشتیم؛ از شب سوم عید تا شب سیزده‌بدر که مصادف با دهه اول ماه رمضان بود. ما ۷، ۸ شب در باغ ایرانی رامسر برنامه داشتیم. یکی دو شب که باران زد و امکان اجرای برنامه در فضای باز نبود، با مشورت دوستان تصمیم گرفتیم برنامه‌مان را در مجتمع تجاری معروف رامسر اجرا کنیم. آن مجتمع شب‌ها غلغله است. از دور که می‌بینی، با خودت می‌گویی: اوه اوه، چه وضعیت افتضاحی! مگر می‌شود وارد این فضا شد؟! با اینکه ۸ سال کنار ساحل برنامه اجرا کرده بودیم، اصلاً نمی‌توانستیم پیش‌بینی کنیم در آن مجتمع، کار می‌گیرد یا نه. رفتیم و نتیجه واقعاً فراتر از انتظارمان شد. مسابقه گذاشتیم برای زوج‌های جوان. مثلاً سوال می‌کردیم: بهترین مسافرتتان به کجا بوده؟ پیش خودمان فکر می‌کردیم الان می‌گویند دبی، امارات، آنتالیا و... اما زن و شوهری که ظاهرشان به‌شدت با ما متفاوت بود، در جواب می‌گفتند: «بهترین مسافرت ما، سفر به خانه خدا بود»! یعنی چه؟! یعنی آدم‌هایی که می‌آیند اینجا، سفرهایشان سفرهای مکه و کربلاست؟! یا دخترخانمی داوطلب شعر خواندن شد. دختر خانمی که به سن تکلیف رسیده بود اما هیچ حجابی نداشت. با خودم گفتم الان چه شعری می‌خواهد بخواند! دیدم شروع کرد: «امام اول علی، امام دوم حسن...» خدایا! در این مجتمع تجاری که مردم می‌گویند افتضاح است و فساد است و فلان، این‌ها دارند این‌طوری حرف می‌زنند...

*یعنی مخاطبان ساحلی، جدای از جامعه نیستند. آن‌ها هم، همین مردم خودمان هستند. همین مردمی که همیشه در بزنگاه‌ها، پای دین و انقلاب ایستاده‌اند...

- همین مثال‌ها، شاهدی است بر اینکه مردم ما، مردم متدینی هستند. خدا و پیغمبری، جوان‌های ما، جوان‌های دین‌داری هستند. این ما هستیم که نتوانستیم با آنها ارتباط بگیریم. ما نتوانستیم قشنگی‌های دین را برایشان معرفی کنیم. در همین شهرهای ساحلی، رفتیم نمازخانه، دیدیم پسر جوانی دارد نماز می‌خواند؛ درحالی‌که یکی از همین شلوارهای عجیب این روزها پوشیده بود. خیلی تعجب کردم. با خودم گفتم: این جوان تا اینجا آمده؛ آمده نماز بخواند و اعلام کند با خدا و دین، آشتی است. ما باید کمی تلاش کنیم، کمی به خودمان زحمت بدهیم تا فاصله‌هایی که میان ما و امثال او ایجاد شده را ترمیم کنیم که متأسفانه این حوصله را نداریم. چون حوصله نداریم، چون وقت نمی‌گذاریم، چون نمی‌توانیم متناسب با ادبیات روز، محتوا تولید کنیم، سریع می‌آییم تظاهرات می‌کنیم.

*جشنواره نوروزی در رامسر به همت طلبه های خوش ذوق

آقا در سخنرانی اخیرشان گفتند: «با روش‌های متعدد، جهاد تبیین داشته باشید». اما ما فقط با یک روش جهاد تبیین می‌کنیم. وقتی این روشمان نمی‌گیرد، سریع شعار می‌دهیم و می‌گوییم این‌ها دین‌دار نیستند، این‌ها معاند هستند! اما اینطور نیست. ما باید تلاش کنیم تا بتوانیم زیبایی‌های دین را به آنها معرفی کنیم. جالب است بدانید ما در یک سال اخیر، ادبیات جدیدی ارائه کرده‌ایم که در سطح کلان به موضوع نشاط اجتماعی می‌پردازد و خانه شاد، مادر شاد، فرزند شاد، مدرسه شاد، کوچه شاد، مسجد شاد، محله شاد و... را شامل می‌شود. آیا تا به حال دوره‌ای برای طلبه‌های کشور برگزار شده که به آنها آموزش دهد چگونه مسجد شادی داشته باشند؟ جواب، منفی است. به یکی از طلبه‌ها پیشنهاد دادم در مسجدشان جشنواره شیرینی‌پزی ویژه خانم‌ها برگزار کند. خب، اگر در مسجد جشنواره شیرینی‌پزی برگزار شود، خانم‌های محله جای دیگر می‌روند؟

مراسم دعا در ساحل

*به جهاد تبیین اشاره کردید. رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس خبرگان، به شکلی ویژه‌تر به این موضوع پرداخته و فرمودند: «علمای حوزه، جهاد تبیین را جدی بگیرند.» حالا این سؤال مطرح می‌شود که علمای حوزه چقدر با متن جامعه، مردم و جوانان در ارتباط هستند و به رفع گره‌های ذهنی آنها در زمینه مسائل دینی کمک می‌کنند؟ برای مثال، آیا فکر نمی‌کنید در چند ماه گذشته که کشور درگیر اغتشاشات و جنگ ترکیبی دشمن بود و بسیاری از هموطنان با امکانات محدود شخصی مثل صفحات مجازی‌شان برای روشنگری و خنثی کردن نقشه‌های دشمن وارد عمل شدند، جای علمای حوزه در این میدان خالی بود؟

- این نکته بسیار مهمی است. وقتی آقا در دیدار با مجلس خبرگان این تذکر را می‌دهند، یعنی از من پورعلی امام جماعت مسجد و ما مجموعه‌های فرهنگی تبلیغی هم، غیرمستقیم این مطالبه‌گری را دارند. به هر حال ایرادی ندارد و به کسی برنخورد. من به خودم می‌گویم: منِ پورعلی هم در اغتشاشات، سهیم بودم! ما در مسجدمان در تهران، برنامه‌های متنوعی را اجرا می‌کنیم. مثلاً در ولادت امیرالمومنین(ع)، مسابقه پدر و پسری داشتیم. در یک مقطع، مسابقه استندآپ برای پسرها گذاشته بودیم. همان موقع یک نکته را به رفقای مسجد یادآوری کردم. گفتم: اهالی مسجد! اگر امروز صدای بچه‌ها، صدای نوجوان‌ها، در مسجد شنیده نشود، فردا این صدا را باید در خیابان‌ها بشنویم. امروز اگر مسجد ما، نهادهای فرهنگی و تبلیغی و مجموعه‌های مذهبی ما به نیازهای بچه‌ها و جوان‌ها پاسخ ندهند، دیگران جای آنها را خواهند گرفت. اتفاقاً خوب هم می‌توانند نیازهای جوانان ما را پاسخ بدهند. خوب هم بلد هستند با روش‌هایی که دارند، آن‌ها را وارد میدان خودشان کنند.

اخیراً خاطرات یکی از اعضای منافقین که اعدام شد را می‌خواندم. در پاسخ به این سؤال که چطور جذب این گروهک شدی؟ گفته بود: «من جوان بودم، می‌رفتم در جنگل‌های رامسر، ورزش می‌کردم. یک روز، فردی آمد به من گفت: اینجا چه کار می‌کنی؟ گفتم: هیچ، هر روز می‌آیم برای ورزش. گفت: ببین، در این مسیری که می‌روی، یک سری اطلاعیه‌هایی زده شده. تو فقط مراقبت کن که کسی این اطلاعیه‌ها را پاره نکند. همین!... آرام‌آرام مرا وارد بازی کردند و امروز جایی هستم که نباید باشم.» یعنی منافقین دیدند این جوان اینجا ورزش می‌کند، سریع او را جذب و برایش کار تعریف کردند. حواسمان باشد، ما اگر امروز برای جوان‌ها نقش تعریف نکنیم و به آنها میدان ندهیم، منِ طلبه نیازش را خوب نفهمم و به آن پاسخ ندهم، دیگران می‌آیند با شیوه‌های جذاب، او را به سمت خودشان می‌کشند. آقا می‌گویند جهاد تبیین، اما ما می‌خواهیم با همان شیوه­های ۳۰، ۴۰ سال قبل جهاد تبیین کنیم. اخیراً فیلم «غریب» را در سینما دیدم. شهید بروجردی با روش‌های مختلف؛ گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره، در زندان، این‌طرف و آن‌طرف، سعی می‌کرد با اقشار مختلف حرف بزند. فیلمی است که به‌روز ساخته شده و خیلی زیبا دارد وظایف ما را مشخص می‌کند.

بنابراین به نکته درستی اشاره کردید. آقا چقدر باید به ما تذکر بدهند؟ ما داریم کم می‌گذاریم. باید بیشتر از این‌ها بدویم و تلاش کنیم، باید بیشتر از اینها با بچه‌ها و جوان‌ها در مجموعه‌های مختلف حرف بزنیم و ارتباط داشته باشیم. گاهی می‌بینم در همین قصه بدحجابی، نهادهای فرهنگی و فلان مجموعه، نامه می‌زنند و مطالبه‌گری می‌کنند!

*درحالی‌که باید پاسخگو باشند...

- دقیقاً. مجموعه‌های فرهنگی و تبلیغی که سالیان سال بودجه و امکانات در اختیار داشته‌اند که نباید امروز در زمینه حجاب، نامه اعتراضی منتشر کنند و در مقام مطالبه‌گر ظاهر شوند. آن‌ها در این زمینه باید پاسخگو باشند. مردم می‌گویند: خسته نباشید. شما بفرمایید در این ۳۰، ۴۰ سال در زمینه حجاب چه کار کرده‌اید؟

*به بحث حجاب اشاره کردید. تغییراتی که در چند ماه اخیر در وضعیت حجاب در جامعه ایجاد شده، آنقدر سریع و عجیب بوده که باورنکردنی است. تحلیل شما از این شرایط چیست؟ چه شد که به اینجا رسیدیم؟

- ببینید، اگر ما نیازهای جوانان را خوب نشناسیم و به‌موقع، به‌درستی و متناسب با شرایط روز به این نیازها پاسخ ندهیم، وضعیت جامعه از اینکه می‌بینید، قطعاً بدتر هم خواهد شد! ببینید، در این قصه حجاب و آسیب‌های اجتماعی، آقا بارها فرموده‌اند که این دختران و پسران، بچه‌های خودمان هستند. من از کسانی که مصاحبه ما را می‌خوانند، سؤال دارم: «بچه‌های ما هستند» یعنی چه؟ یک مثال می‌زنم: اگر بین پدری با پسر جوان ۲۰ ساله‌اش دعوا شود و درگیری بالا بگیرد، بدترین حالت این است که خدای‌نکرده پسر به پدر بی‌احترامی کند و پدر هم او را از خانه بیرون کند. همه پدرها و مادرها می‌دانند حتی اگر آن پسر چند روز خانه نیاید و پدر هم واقعاً دلش نخواهد او دوباره برگردد، اما حتماً از این و آن پرس‌وجو می‌کند که: خبر دارید پسرم کجاست؟ جای خواب دارد؟ به مادر می‌گوید: برو پیگیری کن، جای بدی نرفته باشد. یعنی با تمام دلخوری‌اش از فرزندش، نگران اوست و شب و روز ندارد.

حالا سؤال من این است: ما کجا حسمان نسبت به جوان‌ها، به دخترها و پسرهای جامعه اینطور بوده؟ اینطور برایشان دلسوزی کردیم؟ اینطور رفتیم دین را برایشان معرفی کنیم؟ جواب، مثبت نیست. خب با این شیوه، مشخص است که از ما فاصله می‌گیرند. ما کارهای نکرده، فراوان داشته‌ایم و حالا داریم خروجی‌اش را می‌بینیم. همه تقصیرها را نمی‌توانیم به گردن دشمن بیندازیم. بله دشمن هم کار می‌کند اما مهمتر این است که ما چه کرده‌ایم؟

نماز جماعت در ساحل

*اجازه بدهید مصداقی‌تر صحبت کنیم. شما و دوستان‌تان در مجموعه فرهنگی تبلیغی بقیه‌الله(عج)، مثال نقض این ماجرا هستید. شما از سال‌ها قبل با احساس مسئولیت و شناخت نیاز جامعه، برای معرفی دین با شیوه‌های روز وارد میدان شدید. برایمان بگویید آیا مورد حمایت قرار گرفتید؟ آیا از طرف نهادهای مسئول، شرایط فعالیت برای شما تسهیل شد؟

- ما ۷، ۸ سال قبل، شیوه تبلیغی جدیدمان را شروع کردیم؛ کنار ساحل برنامه‌های فرهنگی اجرا می‌کردیم، بازی‌های گروهی ترتیب می‌دادیم، نماز جماعت می‌خواندیم، تبلیغ چهره‌به‌چهره داشتیم و... اما ۸ سال گذشت و همچنان مثل روز اول در این میدان، تنهاییم. اینجا فرصت خوبی است برای گلایه از مسئولان فرهنگی. یک بار به دیدار رییس یکی از مجموعه‌های فرهنگی رفتم. عکس‌ها و فیلم‌های برنامه‌هایمان در ساحل با حضور جمعیت زیاد مردم را نشانش دادم و گفتم: شما که بودجه و امکانات دارید، به ما کمک کنید. الان ما یک گروه هستیم که داریم در ساحل نماز جماعت می‌خوانیم. کمک کنید این یک نماز جماعت، بشود ۱۰ تا. در سال دوم بشود ۵۰ تا و بعد، در سراسر کشور بتوانیم در سواحل، نماز جماعت برگزار کنیم. ما را کمک کنید که بتوانیم طلبه‌ها را برای این شیوه‌های جدید تبلیغ، آموزش دهیم و تجربیاتمان را در اختیار دیگران قرار دهیم. می‌دانید مسئولان در جواب من چه می‌گفتند؟ می‌گفتند: «آقای پورعلی! در مجموعه ما، ردیفی برای کار فرهنگی در سواحل تعریف نشده»! خب ببینید، این همان نکته‌ای است که در ابتدای صحبت‌هایم اشاره کردم؛ این فرد، خودش را آپدیت نکرده است. مسئول محترم! خودت را به‌روزرسانی کن. چرا هنوز در همان دنیای سابق و روش‌های قدیمی مانده‌ای؟ یعنی با وجود گوشی‌های هوشمند جدید امروزی، تو هنوز از همان گوشی نوکیای قدیمی استفاده می‌کنی؟!

ما بارها رفتیم و گفتیم و کمک خواستیم تا بتوانیم فعالیت‌های تبلیغی ساحلی‌مان را گسترش دهیم. اما ۸ سال گذشت، ۸ تابستان آمد و رفت، ۸ عید نوروز آمد و رفت، هر سال میلیون‌ها مسافر به سواحل آمدند و رفتند، دریغ از اینکه یکی از این مجموعه‌ها بیایند و به من بگویند: «پورعلی! بایست پای کار، ما کمکت می‌کنیم»... خب، وقتی کار نمی‌کنیم، وقتی میدان را دودستی تقدیم دشمن می‌کنیم و کنار می‌کشیم، او می‌آید و برنامه‌ریزی می‌کند. دشمن می‌آید و می‌گوید: «بیا دخترم، بیا پسرم، من برایت برنامه دارم». امیرالمومنین(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «کسی که خودی‌ها او را رها کنند، غریبه‌ها سراغش می‌روند». ما بچه‌ها را رها می‌کنیم، با آن‌ها حرف نمی‌زنیم، گفت‌وگوی قشنگ نداریم، حوصله نداریم و.... خب نتیجه، همین می‌شود که می‌بینید. دیگران حرف‌های آنها را گوش می‌دهند و جذبشان می‌کنند. اگر به این شیوه ادامه دهیم، بدتر از این هم می‌شود. با شعار و تظاهرات و... موضوع حل نمی‌شود. اینطوری رشد اتفاق نمی‌افتد. بله، قانون کشور باید رعایت شود. حرفی در آن نیست. همه باید به قانون جامعه اسلامی احترام بگذارند. اما نکته این است که ما قبل از اینکه به این نقطه برسیم، کجا رفتیم کار فرهنگیِ درستِ جریان سازِ هدفمند کردیم؟ کاری نکرده‌ایم که انتظار خروجی داشته باشیم.

*خب حاج آقا! الان چه باید بکنیم؟ چه ما افراد عادی جامعه و چه مسئولان و نهادهای اجرایی کشور؟ در این شرایط که برخلاف ادعایی که در گذشته وجود داشت، برخی افراد به برداشتن روسری و شعار حجاب اختیاری اکتفا نکرده‌اند و بعضی‌هایشان متاسفانه در مسیر برهنگی حرکت می‌کنند، چاره کار چیست؟ اگر ساز و کار معقول و هدفمندی برای مواجهه صحیح با ماجرای بی‌حجابی اندیشیده نشود، ممکن است مردم در مقابل مردم قرار بگیرند و شاهد رفتارهای هیجانی ناخوشایندی باشیم...

- من به‌اندازه فهم ناقص خودم و با توجه به تجربیاتی که دارم، ۲، ۳ نکته را عرض می‌کنم. گاهی که مصاحبه‌های برخی نمایندگان مجلس را می‌خوانم، خنده‌ام می‌گیرد! واقعاً خنده‌دار است که مثلاً هنوز می‌گویند می‌خواهیم برای حجاب، طرح و برنامه بنویسیم، این در دستور کار مجلس قرار دارد و... ببینید، آن بحث قانونی حجاب را که می‌گویند، چون خود آن نهاد مرتبط ورود پیدا نمی‌کند، گاهی خود مردم ورود پیدا می‌کنند. این قشنگ نیست و یک جاهایی ممکن است کار به دعوا کشیده شود. پس چه کار کنیم؟ راهکار اول این است که کارمندان ادارات و نهادهای دولتی، ملزم به رعایت حجاب شوند. خانمی که کارمند یک اداره دولتی است و دارد ماهانه ۱۰، ۱۵، ۲۰ میلیون تومان حقوق می‌گیرد، به طور طبیعی باید قانون آن اداره زیرمجموعه جمهوری اسلامی را رعایت کند. خب، این دیگر تصویب قانون جدید می‌خواهد؟ این دیگر طرح ریختن می‌خواهد؟

اینهمه اداره داریم. مدیریت مجموعه‌های اداری! به خانم‌های زیرمجموعه خودتان بگویید باید با حجاب اسلامی در محل کار حاضر شوند. جالب است برایتان بگویم در شب‌هایی که در آن مجتمع تجاری در رامسر برنامه داشتیم، دیدم هیچ‌کس سیگار نمی‌کشد. از کسبه مجتمع علتش را جویا شدم. در جواب گفتند: «حاج آقا! کسی حق ندارد اینجا سیگار به دست وارد شود. این قانون مجتمع است.» گفتم: خب، شما به مسافری که وارد مجتمع می‌شود، محترمانه و با زبان خوش، همین تذکر را درباره حجاب بدهید. البته ۲، ۳ نمونه از این قبیل تذکرها را دیدم. مثلاً عزیزان استان فارس در فرودگاه و مراکز گردشگری مثل باغ ارم، کارهای قشنگی کردند و نشان دادند که می‌شود. یعنی متصدی آن مرکز خیلی محترمانه و مؤدبانه می‌گوید: «خانم! لطفاً شالتان را سر بکنید تا من بتوانم به شما خدمات بدهم.»

پس این قدم اول است که در مجموعه‌ها و نهادها و ادارات دولتی که فرد، حقوق‌بگیر این کشور است و وقتی می‌خواست استخدام شود، امضا کرده و متعهد شده که شئونات و قوانین اسلامی را رعایت کند، موضوع رعایت حجاب جدی گرفته شود و بر اجرای آن نظارت شود. مردم اگر به کارمند اداره تذکر حجاب بدهند، جواب می‌شنوند: «به تو چه ربطی دارد؟» اما رییس اداره اگر این تذکر را بدهد، خانم کارمند چنین جوابی به او نمی‌دهد چون مسئول بالادستی اوست. بنابراین نه دعوایی پیش می‌آید و نه اتفاق ناخوشایندی رخ می‌دهد. به نظر من، اگر همین فردا، بخشنامه شود به مجموعه‌ها و ادارات دولتی، خواهیم دید که نمای ظاهری کشور عوض می‌شود. اما ما جمهوری اسلامی ایران هستیم. ما کشوری هستیم که قرار است قشنگی‌های دین را به مردم خودمان و دنیا، معرفی کنیم. بنابراین الزام رعایت حجاب در ادارات و نهادها لازم است اما کافی نیست. ادامه این مسیر، سهم ما فعالان فرهنگی و مجموعه‌های فرهنگی است.

یک دست فوتبال پرهیجان بین تیم طلبه ها و تیم نوجوانان

*لطفاً بیشتر توضیح دهید. در مرحله تکمیلی رعایت قانون، دقیقاً چه کاری باید انجام شود؟ فعالان فرهنگی در این زمینه چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟

- ببینید، این خانم تا 2 روز، 3 روز، یک ماه، 2 سال، 3 سال به خاطر اینکه قانون است، ملزم می‌شود حجاب را رعایت کند اما ما باید خیالمان از این قصه راحت باشد؟ خیر. این بدنه فرهنگی و نهادهای فرهنگی جامعه است که باید بیاید با روش‌های قشنگ و با زبان خوش و گویا، حجاب را به دختران و بانوان جامعه معرفی و آنها را به حجاب علاقه‌مند کند. واقعاً ما چند فیلم در رابطه با حجاب ساخته‌ایم؟ چند انیمیشن، چند کتاب خوب، چند داستان قشنگ در این زمینه داریم؟ پس راهکار ما دو بخش شد؛ اول، عمل کردن به قانون در ادارات و نهادهای دولتی. دوم، اجرای برنامه‌های جذاب فرهنگی در زمینه حجاب. این یک واقعیت است که ما در بحث فرهنگی کم می‌گذاریم؛ در مدرسه، در دانشگاه، در رسانه. باید خیلی خیلی بیشتر کار کنیم، خیلی بیشتر با نوجوانان و جوانان در مدارس دخترانه گفت‌وگو کنیم. برویم با روش‌های درست و قشنگ، ارزش حجاب را برایشان توضیح دهیم.

ما زیاد به مدارس می‌رویم چون یکی از کارهایمان، برگزاری جشن تکلیف و جنگ شادی در مدارس است. مثلاً در همان برنامه شاد جشن تکلیف از دانش‌آموز سؤال می‌کنم: دخترم! بگو ببینم چرا حجابت را رعایت می‌کنی؟ در جواب می‌گوید: «به خاطر اینکه جهنم نروم!» می‌گویم: یعنی تو حجاب می‌کنی که جهنم نروی؟! خب، چه کسی به او اینطور یاد داده؟ ببینید، این یعنی ما نتوانسته‌ایم فلسفه حجاب را خوب برای بچه‌ها توضیح دهیم، نتوانستیم زیبایی‌های آن را به بچه‌ها نشان دهیم. درست است که حجاب، دستور خدا و دین اسلام و قانون جمهوری اسلامی ایران است و باید رعایت شود اما ما باید بچه‌هایمان را با فلسفه مفاهیم دینی و قشنگی‌هایش هم آشنا کنیم، باید برای آنها خوب هم توضیح بدهیم تا احساس نکنند چون حجاب یک قانون است، آن‌ها مجبور به رعایتش هستند. ما باید با فعالیت‌های فرهنگی، آن‌ها را رشد بدهیم تا خودشان به این باور برسند که حجاب، یک امر شخصی نیست و بر سلامت و امنیت جامعه اثرگذار است.

*این از وظایف ادارات و مجموعه‌های دولتی و نهادهای فرهنگی. اما از وظایف فردی نگفتید. ما، شهروندان عادی جامعه، در مقابل این جریان بی‌حجابی چه باید بکنیم؟

- سؤال خوب و البته سختی است. من در درجه اول از همه دغدغه‌مندان کشور، از همه خواهران و برادرانم درخواست می‌کنم در این روزها، صبر و حوصله‌مان را بیشتر کنیم. وظیفه ما در مقابل اتفاقاتی مثل کشف حجاب، تذکر لسانی است اما توجه داشته باشیم که تذکر لسانی فقط به این نیست که بگوییم: خانم! حجابت را رعایت کن. تذکر لسانی، گاهی اوقات با سلام کردن است. باور بفرمایید ما در ایام عید که در سواحل رامسر قدم می‌زدیم، هیچ‌وقت نمی‌گفتیم: خانم! روسری یا شالت را روی سرت بگذار. وقتی با لبخند به آنها سلام و تبریک عید می‌گفتیم، خودشان حجابشان را درست می‌کردند.

شما می‌گویید: وظیفه ما چیست؟ من می‌گویم: «گفت‌وگوی مهربانانه.» گفت‌وگوی مهربانانه در مترو صرفاً به این معنا نیست که من با مهربانی به او تذکر بدهم که شالت را سر کن. بعضی اوقات گفت‌وگوی مهربانانه، یک ادبیات قشنگ است برای معرفی دین. بنابراین توصیه می‌کنم این روزها درگیر نشویم. ببینید، چرا آقا می‌گویند جهاد تبیین؟ می‌گویند تبیین کنید تا همدیگر را نزنید. ما الان داریم با رفتارهایمان، همدیگر را می‌زنیم.

*برایمان مثال می‌زنید؟ لطفاً چند مصداق از گفت‌وگوی مهربانانه‌ای که جنبه تذکر نداشته باشد، ذکر کنید.

ما آدم‌ها یعنی عموم مردم، فکر می‌کنیم قرار است ما همه مسائل فرهنگی را حل و آسیب‌های اجتماعی را رفع کنیم. من می‌گویم: شما خانم! شما که روزانه در مترو تردد داری، چرا باید وظیفه شما این باشد که فقط تذکر بدهی؟ حتماً می‌پرسد: پس چه کار کنم؟ می‌گویم: شب که در خانه نشسته‌ای، یک کاغذ و قلم بردار، جست‌وجو کن و ۱۰ کتاب جذاب و خوشمزه در زمینه معرفی دین را روی کاغذ بنویس. فردا که وارد مترو شدی، چند دختر جوان که دیدی، بگو: «سلام. خداقوت. من با چند تا کتاب قشنگ آشنا شده‌ام. دوست دارم به‌عنوان یک دوست، یک هموطن، این کتاب‌های خوب را به شما معرفی کنم. فهرست این کتاب‌ها تقدیم به شما». این اشکالی دارد؟ این کار قشنگی نیست که شما به‌عنوان یک خانم محجبه چادری، به خانم‌های بدحجاب در مترو، کتاب خوب معرفی کنید؟

ما همیشه سریع می‌رویم سر آن نکته اصلی. ببینید، اگر خانم الف در مترو این کار را انجام بدهد، خانم ب در اتوبوس این کار را انجام بدهد، یک خانم دیگر در پارک و سالن تئاتر و سینما و...، این حرکت فراگیر می‌شود. چطور در تظاهرات، همه با هم شعار می‌دهیم و صدایمان فراگیر می‌شود، من می‌گویم همه ما مذهبی‌ها و دغدغه‌مندان با این ادبیات، یکی کتاب معرفی کند، دیگری کانال خوب معرفی کند، آن یکی ۱۰ تا فیلم روز خوب و خوش‌ساخت با مضمون دینی را فهرست کند و در مترو و پارک و... دخترها را که می‌بیند، بگوید: «سلام. خوبید؟ سال نو مبارک. می‌خواستم ۳ تا فیلم خوب، ۳تا کتاب خوب، ۳ تا کانال خوب، ۳ تا صفحه اجتماعی خوب به شما معرفی کنم. سال خوبی داشته باشید. موفق باشید». خداوکیلی ما تا الان این کارها و نمونه‌های مشابهش که فراوان است را انجام داده‌ایم؟ به نظرتان اینطوری دین را به این افراد معرفی کنیم، قشنگ‌تر نیست؟ به قول مرحوم استاد «صفایی حائری»، بیاییم با کلام قشنگ و شیوا، نگرش آنها را عوض کنیم. شاید اثر این بیشتر باشد.

*درست می‌فرمایید. این قبیل حرکت‌های فرهنگی و خلاقانه، شاید انگشت‌شمار بوده یا به‌خوبی رسانه‌ای نشده است.

- مسئله اصلی این است که بدانیم باید شیوه‌های درست و جذاب و مؤثر امر به معروف را یاد بگیریم و بی‌برنامه و سلیقه‌ای عمل نکنیم. ببینید، در همین تهران، در خیابان‌ها، خانم‌هایی را می‌بینم که ۱۰، ۲۰ نفره می‌روند قدم می‌زنند، وقتی که یک خانم بدحجاب می‌بینند، ۱۰ نفره می‌روند سمت او! خب این آدم می‌ترسد و جبهه می‌گیرد. این شیوه صحیحی برای امر به معروف نیست. امر به معروف، یعنی این که تو برو در پارک قدم بزن، اما به شکلی که کسی متوجه نشود آمده‌ای تذکر بدهی. همانطور که داری قدم می‌زنی، در مواجهه با خانم بدحجاب، آرام نزدیکش شو و با روی خوش، برخورد زیبا و با کلام شیوا، هنرمندانه منظورت را به او برسان. اینطور فکر نکنیم که اگر مستقیماً به خانم بدحجاب یا بی‌حجاب تذکر ندادیم، در وظیفه‌مان کوتاهی کردیم. ما امر به معروف را فقط در همین خلاصه کرده‌ایم که؛ «خانم روسری‌ات را سر کن». درحالی‌که با ۱۰ شیوه غیرمستقیم و جذاب دیگر هم می‌توان همین منظور را رساند.

از من مثال خواستید، داستانی از امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه به ذهنم رسید.

*عالی است. مشتاقیم برایمان بفرمایید...

- امام حسن(ع) در حال قدم زدن بودند که جوانی از سمت مقابل وارد کوچه شد. جوان که شراب خورده بود، تا از دور امام را دید، قدم‌هایش را کند کرد. پیش خودش گفت: «وای... نکند امام بفهمد من شراب خورده‌ام...» یک لحظه تصمیم گرفت راه آمده را برگردد که امام حسن(ع) به طرفش رفتند و فرمودند: «از من رو برنگردان. در هر حالتی که هستی، از من رو برنگردان.»

سؤال من این است: آیا ما اینطوری برخورد می‌کنیم؟ الان شل حجاب‌ها و بی‌حجاب‌ها، ما مذهبی‌ها را در خیابان می‌بینند، نسبت به ما حس مثبت دارند یا حس منفی؟ از ما فرار می‌کنند یا می‌گویند: «وای... چه خانم محجبه خوش اخلاق و خوش برخوردی»؟ تأیید می‌کنید که حس خوب و مثبتی به ما ندارند؟ من نمی‌گویم این حس منفی یا حس نفرت را فقط ما ایجاد کرده‌ایم. دشمن هم در ایجاد این حس بسیار موثر بوده. اما حالا مسئولیت ماست که این نفرت را تبدیل به محبت کنیم و اجازه ندهیم آنها از ما فاصله بگیرند. بنابراین شیوه‌های به‌روز و جذاب امر به معروف و نهی از منکر باید آموزش داده شود و همه ما باید تذکر غیرمستقیم با زبان خوش را یاد بگیریم. اگر دست به دست هم بدهیم، این ملاحظات را مراعات کنیم و نسبت به افراد بدحجاب و بی‌حجاب، محبت و دلسوزی داشته باشیم، ان‌شاءالله این موضوع حل می‌شود.

*نکات ارزشمند و راهکارهای مفیدی ارائه کردید اما یک سؤال باقی می‌ماند. واقعیت این است که رفتار نامناسب، فقط از طرف برخی آمران به معروف نیست. قطعاً هر انسان دلسوز و عاقلی، با پیشنهادات شما درخصوص گفت‌وگوی مهربانانه موافق است اما متاسفانه گروهی از افراد بی‌حجاب، با رفتارهای تند و غیرمحترمانه‌شان، راه هر گفت‌وگویی را می‌بندند. آن‌ها انگار مردم کوچه و خیابان را مسئول تمام ناملایمت‌هایی می‌بینند که تا امروز تجربه کرده‌اند و حالا می‌خواهند انتقام بگیرند. در پایان بفرمایید در مقابل این افراد چه باید کرد؟

- درست است. اما ما نباید روی آتش فهم غلط این دوستان، بنزین بریزیم. حرف شما قبول؛ می‌گویی: «امثال منِ محجبه نه‌فقط الان که همیشه رفتار خوب و محترمانه‌ای با افراد شل‌حجاب داشته‌ایم اما آنها به خاطر مشکلات اقتصادی و دیگر اتفاقات ناخوشایند، دارند ناراحتی‌شان را سر ما خالی می‌کنند.» من می‌گویم: او بد فهمیده یا دارد لج می‌کند. اما خب، چه کار کنیم؟ با هم دعوا کنیم؟ از هم بیشتر فاصله بگیریم؟ نه. یادمان باشد که همه ما، عضو یک خانواده به نام جمهوری اسلامی ایران هستیم. ابتدای صحبت‌هایم اشاره کردم، همانطور که نسبت به اعضای خانواده خودمان، مهربان و دلسوز هستیم، باید نسبت به این افراد هم محبت و دلسوزی داشته باشیم و سعی کنیم با مهربانی و صبر، دین را با روش‌های قشنگ به آنها معرفی کنیم.

پایان پیام/ ت 762

بیشتر بخوانید